کتاب صوتی مرشد و مارگاریتا» مشهورترین اثر میخائیل بولگاکف نویسنده روس است. بولگاکف نوشتن این رمان را در سال 1928 شروع کرد، اما انتشار آن در سال 1966، بیستوشش سال پس از مرگ نویسنده و توسط بیوه او انجام گرفت. شهرت و محبوبیت این اثر در زبان روسی به حدی است که بعضی از جملات آن مثل دستنوشتهها نمیسوزند» یا تازه دستدوم» به زبان کوچه و بازار مردمان روسیزبان راه یافته است. بولگاکف یکبار در دهه 1930 ناچار شد که دستنوشتههای این رمان را بسوزاند و سالها پس از آن به مدد حافظه خود این داستان را از نو بنویسد.
مرشد و مارگاریتا» نقدی بر جامعه کمونیستی شوروی سابق و نهادهای ادبی آن است. منتقدان این اثر را بهواسطه مبنای فلسفی آن، ادبیاتش و توصیفات تصویری قدرتمندی که ارائه داده است (خصوصا توصیفهایش از اورشلیم صدهها پیش) ستودهاند.
خلاصهای از کتاب صوتی رایگان مرشد و مارگاریتا:
رمان مرشد و مارگاریتا» در کشور شوروی و شهر مسکو در دهه 1930 آغاز میشود. در ابتدای ماجرا شاهد گفت و گویی میان یک منتقد سردبیر ادبی با شاعری جوان هستیم که بر سر اثبات عدم وجود مسیح در تاریخ بحث میکنند. پس از آن نفر سومی به بحث میپیوندد و او کسی جز خود شیطان نیست که به قالب انسان درآمده است. حضور شیطان با دو همراه جهنمی او در میانه شهری که اعتقاد به مذهب، حداقل بهصورت رسمی و دستوری از آن رخت بربسته است، خواننده را از همان آغاز داستان متقاعد میکند که با داستانی غیرمتعارف، ایستاده در میانه رئالیسم (به دلیل توصیفهای دقیق و واقعگرایانه) و فانتزی روبروست. نویسنده حتی پا را از این فراتر میگذارد و موازی با داستان اصلی که در قرن بیستم میگذرد، ماجرای مصلوب شدن مسیح در 2000 سال پیش و نقش پونتیوس پیلاطس فرمانروای رومی را در این ماجرا، با تمام دقایق و ظرایفش بازگو میکند.
اما در این داستان روایت سومی نیز موجود است و آن عشق میان مرشد و مارگاریتا است. این دو دلداده از دو طبقه متفاوتاند و عشق آنها ناممکن به نظر میرسد، بهخصوص آنکه از همان ابتدای داستان درمییابیم مرشد ناپدیدشده است و معشوقش نتوانسته اثری از او پیدا کند؛ اما با دخالت شیطان و دستیارانش در امور مسکو و مسکوییها، سرنوشت خیلی چیزها و کسان، از هنرمندان تئاتر واریته گرفته تا ادیبان و خدمتکاران و مردم کوچه و بازار و بهویژه مرشد و مارگاریتا تغییر میکند.
وسوسههای شیطانی و عاقبت مسکوییها:
توصیف شیطان و چهار دستیار او (سه مرد و یک زن) جالبترین بخش کتاب را تشکیل میدهد. در این اثر شیطان بهعنوان موجودی باهوش، هنرمند، خوشمشرب و خوشپوش و گاهی بیرحم توصیفشده است؛ اما جذابیت محوریترین صفت او و دستیارانش است که با بوالهوسی تمام، سرشت پلید و پست افراد مختلف را رو میکنند و گویا آزمون الهی را در مسکوی قرن بیستم به اجرا درآوردهاند.
در فصل اول کتاب صوتی مرشد و مارگاریتا» در وصف شیطان چنین خواهید شنید: بعدها اگرچه حقیقتش را بگوییم خیلی دیر شده بود رومههای گوناگون در اعلامیههایی که منتشر کردند به توصیف این شخص پرداختند. توصیفهایشان واقعا حیرتآور بود. دریکی از این اعلامیهها آمده بود که قد کوتاهی داشته، دندانهایی با روکش طلا و پای راستش هم میلنگیده. در اعلامیهای دیگر تایید شده بود قدبلند بوده، روکش دندانهایش از پلاتین و پای چپش میلنگیده. در سومی بهاختصار نوشته شده بود که شخص موردبحث هیچ ویژگی خاصی نداشته. باید قبول کرد که همه این توصیفها به صورتی که داده شدهاند بی ارزشاند.
اول ازهمه شخصی که تازه پیدایش شده بود، هیچیک از پاهایش لنگ نبوده است، قدش هم نه بلند بوده و نه کوتاه. دندانهایش البته روکش داشتهاند، ولی روکش پلاتین در طرف چپ و روکش طلا در طرف راست فکهایش. کت و شلوار خاکستری بسیار خوشدوختی به تن داشته و کفشهایی دوخت خارج. آنها هم مانند کت و شلوارش خاکستری رنگ بودهاند. کلاه پخشی هم به همان رنگ سرش بوده که به طرز جسورانهای آن را روی گوشهایش کشیده بوده. عصایی از نی خیزران زیر بغل داشته که دسته سیاه آن به شکل سر سگی تراشیده بوده. چهل سال را شیرین داشته، دهانی اندک به هم فشرده. صورت دوتیغه اصلاح شده، سبزهرو، چشم راست سیاه و چشمچپ آدم از خودش میپرسد چرا سبز، ابروهای سیاه پرپشت، اما یکی بالاتر از دیگری. خلاصه یک بیگانه.»
داستان یک عشق در جامعهای خفقان آلود:
رمان مرشد و مارگاریتا در میانه سالهای 1928 تا 1940 نوشته شده است، یعنی دشوارترین سالهای حاکمیت کمونیسم که در آن تحت سلطه رهبری استالین، روزگار مردم شوروی بهسختی تمام میگذشت. در این دوران مردم از بسیاری حقوق شخصی خود که مهمترین آن حق آزادی بیان بود محروم شده بودند و هرگونه نقد و اظهار نظری اگر به اعدام شخص ختم نمیشد، مسلما مجازات تبعید و مرگ در اردوگاههای کار را به دنبال داشت.
گردش شیطان و دستیارانش در مسکو، بسیاری از جنبههای پوچ و بیمعنای زندگی مسکوییهای تحت سلطه کمونیسم را برملا میکند، جنبههایی که با روح و شعارهای کمونیسم در تضاد کامل است. داستان در میانه تابستان اتفاق میافتد و رکود و بیحالی مردمان را میتوان کنایهای از وضعیت روحی آنها در این دوران تلقی کرد. مسکوی آن روزگار زمانی است که شهروندانش، درحالیکه از حقوق شخصی خود دور شدهاند، در پی آناند تا در قفسی که مرزهای نامرئی برگردشان کشیده است، با قاپیدن سهم دیگران از امکانات مادی (مثل جدالی که برای داشتن آپارتمان در مسکو در جریان است، یا رقابت اعضای جامعه ادبی برای استفاده از امکانات ییلاقی انجمن) و خبرچینی برای مقامات، محرومیتهای خود را جبران کنند. حتی علاقه مسکوییها به خارجیها و هرچه که خارجی است (از اشیا مادی گرفته تا دلار)، تابلوی مضحکی از جامعه نابرابر و فاسدی را تصویر میکند که با وعده ایجاد برابری و بازگرداندن انسانها به وضعیت طبیعی اولیه برقرارشده است.
در چنین شرایطی است که بولگاکف مضمون آزمون را به میان میکشد و آن را در دو جامعه مسکوی قرن بیستم و اورشلیم قرن اول میلادی نشان میدهد. در هر دو جامعه مردم تحت آزمایش قرار میگیرند و مسکوییها با تن دادن به وسوسه شیطان و نمودار کردن روحیه پست و حریص خود رسوا میشوند، همانطور که پونتس پیلاطس رومی در ماجرای مسیح اعلام بیطرفی میکند و لعنت ابدی را برای روح خود میخرد.
درباره میخائیل بولگاکف:
میخائیل افاناسویچ بولگاکف (1940-91) پزشک، نمایشنامه نویس و نویسنده روسی است که از او رمانها و نمایشنامههای متعددی بهجا مانده، اما بیش از همه به واسطه رمان مرشد و مارگاریتا» نام بردار شده است. از دیگر آثار او که به زبان فارسی ترجمه شدهاند میتوان به کتابهای جزیره سرخ، دل سگ، احضار روح، دستنوشتههای یک کرده و نمایشنامه ایوان واسیلیویچ اشاره کرد.
دانلود رایگان کتاب صوتی مرشد و مارگاریتا از اینجا
کتاب صوتی رایگان و کوهستان به طنین آمد
کتاب صوتی رایگان ما دروغگو بودیم
شیطان ,مرشد ,بولگاکف ,داستان ,مارگاریتا ,جامعه ,و مارگاریتا ,مرشد و ,در این ,و مارگاریتا» ,است که