خلاصه کتاب
کتاب صوتی شازده کوچولو» اثر معروف و جهانی آنتوان دوسنت اگزوپری» نویسنده فرانسوی میباشد. این کتاب که تاکنون به بیش از ۳۰۰ زبان ترجمهشده و جزو برترین کتابها محسوب میشود درباره پسرکی است که از سیارهای دیگر به زمین آمده است.
خلاصهای از کتاب صوتی رایگان شازده کوچولو:
آنتوان دوسنت اگزوپری ۱ خلبان بود و در سال ۱۹۳۵ هواپیمای او دچار مشکل فنی شد و در صحرای آفریقا فرود آمد. این ماجرا جرقهای را در ذهن آنتوان روشن کرد برای نوشتن کتاب شازده کوچولو.
در این کتاب خلبانی در یک بیابان فرود آمده است و هواپیمایش دچار مشکل شده او در آنجا پسرکی عجیب و کوچک که همان شازده کوچولو است را ملاقات میکند که میگوید از سیارهای به نام ب ۶۱۲ به زمین آمده است.
شازده کوچولو کنجکاو با کلی سوالهای جورواجور و کلی حرف از سیارهاش و سیارکهای دیگر برای خلبان میگوید او یک گل سرخ دارد که فکر میکرد تنها گل دنیاست و شازده کوچولو بسیار مواظب آن بود و دوستش میداشت اما گل مغرور قدر محبتهای او را نمیدانست، بنابراین شازده تصمیم میگیرد به سیارههای دیگر سفر کند
شازده کوچولو در مسیر آمدنش به زمین به شش سیارک میرود، در هرکدام از آن سیارکها فردی با یک خصوصیت اخلاقی بهخصوص زندگی میکند و هرکدام به کاری مشغول هستند
شازده کوچولو بعد از آمدن روی زمین با یک مار روبهرو میشود که میگوید حلال تمام مشکلات است و بعدازآن با گلها و سپس با روباهی آشنا میشود که چیزهای زیادی را درباره زمین و انسانها به او یاد میدهد. پسرک تصمیم دارد به سیارهاش برگردد.
این کتاب آموزنده و فلسفی در سبک سورئال نوشته شده است و نثری بسیار روان دارد. شازده کوچولو در این کتاب فردی است که در جستوجوی حقیقت میباشد و هفتسیارهای که به آنها سفر میکند و از هرکدام نکات آموزندهای را فرامیگیرد میتوان هفت مرحله رسیدن به حقیقت دانست که در کتب عرفانی بسیار دیده میشوند.
سیارهای شازده کوچولو که ب ۶۱۲ نام داشت در زمان نگارش این کتاب سیارهای خیالی محسوب میشد اما بعدها سیارهای را بهافتخار او به این اسم نامگذاری کردند.
قسمتی از کتاب شازده کوچولو:
- بهاینترتیب از یک موضوع خیلی مهم دیگر هم سر درآوردم: اینکه سیارهای او کمی از یکخانه معمولی بزرگتر بود. این نکته آنقدرها به حیرتم نینداخت.
میدانستم گذشته از سیارههای بزرگی مثل زمین و کیوان و تیر و ناهید که هرکدام برای خودشان اسمی دارند، صدها سیارهای دیگر هم هست که بعضیشان از بس کوچکاند با دوربین نجومی هم به هزار زحمتدیده میشوند و هرگاه اخترشناسی یکیشان را کشف کند بهجای اسم شمارهای بهش میدهد.
مثلا اسمش را میگذارد اخترک سه هزار و دویست و پنجاهویک» دلایل قاطعی دارم که ثابت میکند شهریار کوچولو از اخترک ششصد و دوازده آمده بود. - اگر به آدمبزرگها بگویید یکخانه قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجرههاش غرق شمعدانی و بامش پر از کبوتر بود محال است بتوانند مجسمش کنند. باید حتما بهشان گفت یک خانه صد میلیون تومنی دیدم تا صداشان بلند بشود که: -وای چه قشنگ
یا مثلا اگر بهشان بگویید دلیل وجود شهریار کوچولو اینکه تودلبرو بود و میخندید و دلش یک بره میخواست و بره خواستن، خودش بهترین دلیل وجود داشتن هرکسی است» شانه بالا میاندازند و باتان مثل بچهها رفتار میکنند.
اما اگر بهشان بگویید سیارهای که ازش آمده بود اختر ک ب ششصد و دوازده است» بیمعطلی قبول میکنند و دیگر هزار جور چیز ازتان نمیپرسند. اینجوریاند دیگر. نباید ازشان دلخور شد. بچهها باید نسبت به آدمبزرگها گذشت داشته باشند.
اما البته ماها که مفهوم حقیقی زندگی را درک میکنیم میخندیم به ریش هرچه عدد و رقم است! چیزی که من دلم میخواست این بود که این ماجرا را مثل قصه پریا نقل کنم.
دلم میخواست بگویم: یکی بود یکی نبود. روزی روزگاری به شهریار کوچولو بود که تو اختر کی زندگی میکرد همهاش یه خورده از خودش بزرگتر و واسه خودش پیر دوست هم زبونی میگشت.»، آنهایی که مفهوم حقیقی زندگی را درک کردهاند واقعیت قضیه را با این لحن بیشتر حس میکنند.
آخر من دوست ندارم کسی کتابم را سرسری بخواند. خدا میداند با نقل این خاطرات چه بار غمی روی دلم مینشیند. شش سالی میشود که دوستم با برهاش رفته. اینکه اینجا میکوشم او را وصف کنم برای آن است که از خاطرم نرود.
فراموش کردن یک دوست خیلی غمانگیز است. همهکس که دوستی ندارد. من هم میتوانم مثل آدمبزرگها بشوم که فقط اعداد و ارقام چشمشان را میگیرد.
و باز به همین دلیل است که رفتهام یک جعبه رنگ و چند تا مداد خریدهام. تو سن و سال من واسه کسی که جز کشیدن یک برای باز یا یک برای بسته هیچ کار دیگری نکرده و تازه آنهم در ششسالگی دوباره به نقاشی رو کردن از آن حرفهاست؛
البته تا آنجا که بتوانم سعی میکنم چیزهایی که میکشم تا حد ممکن شبیه باشد. گیرم به موفقیت خودم اطمینان چندانی ندارم. یکیش شبیه از آب درمیآید یکیش نه. سر قد و قوارهاش هم حرف است.
یکجا زیادی بلند درش آوردهام یکجا زیادی کوتاه. از رنگ لباسش هم مطمئن نیستم. خب، رو حدس و گمان پیشرفتهام؛ کاچی به ز هیچی. و دستآخر گفته باشم که تو بعض جزئیات مهمترش هم دچار اشتباه شدهام.
اما در این مورد دیگر باید ببخشید دوستم زیر بار هیچ جور شرح و توصیفی نمیرفت. شاید مرا هم مثل خودش میپنداشت. اما از بخت بد، دیدن برهها از پشت جعبه از من برنمیآید. نکند من هم یکخرده به آدمبزرگها رفتهام؟ باید پیر شده باشم».
درباره آنتوان دوسنت اگزوپری:
آنتوان دوسنت اگزوپری نویسنده و خلبان فرانسوی در سال ۱۹۰۰ به دنیا آمد. او در یک خانواده اشرافی رشد یافت اما هیچگاه مانند یک اشرافزاده رفتار نکرد او عاشق انسانها و طبیعت بود. ساز میزد و شعر و داستان مینوشت.
او به نیروی هوایی ارتش فرانسه پیوست و پروازهای بسیاری را تجربه کرد و بافرهنگهای متنوعی آشنا شد. در داستانهای او عرفان، صداقت، وفاداری، عشق و طبیعت و دل نبستن به مادیات جایگاه ویژهای دارند.
از آثار او میتوان خلبان جنگ، پرواز شبانه، نامه به یک گروگان، شازده کوچولو، نوشتههای جنگ، قلعه، نامههای جوانی و مانون رقاص را نام برد.
آنتوان در جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۴ درحالیکه با یک هواپیمای غیرمسلح بر روی آبهای فرانسه در حال پرواز بود هواپیمایش در آب سقوط کرد و تا سالها هیچ نشانی از او پیدا نشد. بنابراین همه گمان میکردند که هواپیمای او مورد هدف تیراندازی آلمانهای نازی قرارگرفته است. اما سالها بعد با پیدا شدن لاشه هواپیمای او مشخص شد که تیراندازی در کار نبوده و علت سقوط نقص فنی گزارش شد.
دانلود رایگان کتاب صوتی شازده کوچولو از اینجا
کتاب صوتی رایگان و کوهستان به طنین آمد
کتاب صوتی رایگان ما دروغگو بودیم
کوچولو ,یک ,شازده ,هم ,کتاب ,زمین ,شازده کوچولو ,این کتاب ,است که ,در سال ,در این ,آنتوان دوسنت اگزوپری ,مفهوم حقیقی زندگی ,کتاب شازده کوچولو ,صوتی رایگان شازده